سلام دوست جونیای گلم. اول از همه مرسیییییییی از همتون که انقدر ماهید و تولدمو چه اینجا چه تو فیس بوک بهم تبریک گفتید. همتونو دوست دارم خیلی خیلیییییییی زیاد عزیزای من بخدا من آدم بیمعرفتی نیستم که دوستای مهربونی مثل شمارو یادم بره . این روزا هم از لحاظ کاری سرم خیلی شلوغتر شده ، از طرفی 6 واحد ترم تابستونی برداشتم تا ترم بعد به امید خدا دیگه این داشگاه لعنتی رو تمومش کنم از طرفیم از لحاظ روحی خیلی درب و داغونم. اونم میدونم به خاطر اینه که دارم پ.ر.یود میشم. اااااااااااه بخدا حالم از خودم بهم میخوره. انقدر تو این دوره اخلاقم عوض میشه که واسه خودمم غیر قابل تحملم چه برسه به به بقیه و مخصوصاً سیب که این وسط بیشتر از همه به اون گیر میدم. چیکار کنم خب؟ حتماً میگین که یادم رفته چقدر شب و روز دعا میکردم که بهم برسیم نه بخدا مگه میشه اون روزای عذاب آور و وحشتناک رو یادم بره؟ اما خب منم آدمم دیگه تا به یه خواسته ای میرسم یکی دیگه جاشو میگیره. الان دلم میخواد که هرچه زودتر عروسی بگیریم و بریم سر خونه زندگی خودمون آخه خیر سرمون ما عقد کرده ایم اونوقت هفته ای یه بار اونم نهایتش یه شام یا ناهار باهمیم
میدونم اگه الان سیب پیشم بود محکم بغلم میکرد و انقدر در گوشم قربون صدقم میرفت تا آروم شم. حتی اگه گریه ام میکردم باز تو بغل اون آروم میشدم. خیلی عجیبه منی که تا همین دیروز فقط آغوش مامانم آرومم میکرد الان فقط و فقط سیبه که بهم آرامش میده. اصلاً وقتی پیشمه خیالم از بابت همه چی راحته.
حالا حتماً پیش خودتون میگید اینکه غصه خوردن نداره برید سر خونه زندگیتون اما نمیشه . میدونید چرا؟ مادر بنده شرط گذاشتن که تا مدرک کوفتی لیسانسمو نگیرم حق نداریم عروسی کنیم. میدونم داره به نفع ما حرف میزنه. مطمئناً کار و درس و زندگی رو چرخوندن خیلییییییی سخت تر از فقط کارکردن و درس خوندنه. اما با این سختگیریایی هم که دارن این دوران نامزدی اصلاً بهمون خوش نمیگذره.
ااااااااااااااه این پست پر شد از غرغر و ناله کردن. ببخشید دیگه دوست جونا دلم حسابی گرفته.
حالا بذارین از روز تولدم بگم . سه شنبه که تولدم بود چون سیب هرهفته سه شنبه ها باشگاه میره و فوتسال بازی میکنه قرار شد که چهارشنبه همو ببینیم. منم دو تا از دوستام با شوهراشونو گفتم که اونا هم بیان. قرارمون ساعت 8:30 رستوران کندو تو تهرانپارس بود. سیب ساعت 5 تازه رسید خونشون و بهم زنگ زد که کی بیاد دنبالم. منم نه که خیلی مهربونم دلم واسش سوخت که تو این گرما و اوج ترافیک یک ساعت بکوبه بیاد تا خونمون و دوباره برگردیم تهرانپارس و شبم دوباره منو برگدونه خونه. خلاصه راضیش کردم که با آژانس برم خونشون. ساعت یه ربع به 7 راه افتادمو دقیقاً یک ساعت توراه بودم تا برسم. انقدر تو ترافیک مونده بودم که حالت تهوع گرفتم. به دوستام اس ام اس دادم که یه ربع دیرتر بیان رستوران و خودم تا رسیدم خونه سیبینا رفتم وایسادم جلوی کولر تا خنک شم. مامان سیب با خواهرشینا رفته بودن بیرون و تا دیر وقت نمیومدن . سیبم آماده شده بود که تا من رسیدم برادرش و پسرخالشو باهم برسونیم کلاس زبان و خودمون بریم رستوران. اما من بهش گفتم که خودش اونا رو ببره و بعد بیاد خونه دنبال من. ساعت 8:15 بود که عشقم برگشت خونه. خب دیگه ازاینجا به بعدش رو خودتون حتماً حدس میزنید دیگه . هیشکی خونه نبود و ما هم حسابی بغل و بوس و این حرفا دیگه دیگه داشت دیر میشد که هول هولکی آماده شدیم و ساعت 9 بود که رسیدیم رستوران. یکی از دوستام با شوهرش اومده بود اما اونیکی که عادت داره همیشه همه جا دیر بره ساعت 9:30 اومد. شب خیلییییییی خوبی بود جاتون خالی. شام خوردیم و بعدشم قلیون کشیدیم و تا 11:30 اونجا بودیم. بجز من تولد 3 نفر دیگه هم تو رستوران بود و حسابی دست و جیغ و آهنگای شاد رو به راه بود
راستی نگفتم عشقم واسم چی کادو خرید. اگه یادتون باشه یه پلاک فروهر واسه عیدنوروز برام گرفته بود حالا هم زنجیر اونو واسم خرید که از جنس همونه و ازین طلا زیرخاکیاست. هفته ی پیش که رفته بودیم بیرون قیمت کرده بودم 1میلیون پولش بود اما به نظرم گرون اومده بود و از خریدش منصرف شده بودم ولی سیب جونم خودش رفته بود فرداش همونو واسم خریده بود
خب اینم از تولدم. دیشبم با خواهر کوچیکم رفتیم عروسی همکارش. خیلیییییییی خوش گذشت . همش اون وسط بودیم و بیشتر از فامیلای عروس رقصیدیم. منکه به تمام همکاراش گفتم که واسه عروسیم حتماً دعوتشون میکنم. همشون خیلی باحال و مجلس گرم کنن. خداییش اگه اونا نبودن هیشکی نمیرقصید و همه فقط تماشا میکردن.
دیگه دیگه اینکه هیچی دیگه فعلاً خبر جدیدی نیست. بازم از همتون تشکر میکنم بخاطر تبریکاتون. آهاااااااااان یادم رفت تو رو خدا بچه ها از من ناراحت نباشید اگه واستون کامنت نمیذارم. بخدا من به همتون سر میزنم اما نمیدونم چرا تنبلی میکنم و کامنت نمیذارم. اصلاً یه قولی میدم . ازین به بعد تو وبلگ هرکدومتون که اومدم یه نشونه از خودم میذارم تا ببینید که آنی راست میگه و عاشق همتونه.
خب دوست جونیا شب همگیتون بخیر. تو این ماه مبارک براتون بهترینارو از خدا میخوام.بووووووس بوووووووووس
آناناس گلم تولدت رو با تاخیر بهت تبریک میگم گل من...امیدوارم همیشه لبخند رو لبات باشه !ایشاا..زودی لیسانست رو میگیری و میرید خونه خودتون !
اونوخ ببینم دیگه از خدا چی میخوای؟؟؟
بنده همیشه زیاده خواهه.هیچوقت به یه چیز کوچیک قانع نمیشه که !
عزیزم همیشه شاد باشی !
منم با کلیییییییییی تاخیر ازت ممنونم میسیز جونم

اوهکی فکر کردی من با یه لیسانس راضی میشم؟ نچ کلی خواسته های گنده تر دارم از خدا
ممنونم عزیزم ایشالا تو و مسترم همیشه ی همیشه شاد باشید
خطایتان را نادیده میگیریم بانو
باز هم تولدتان مبارک
ممنون که به ما سرزدید
خوشحال شدیم که نوشته هایمان را خواندید
عکس کادویتان رامرقوم بفرمایید پلیز
خیلییییییییی هم ممنان هستیم

کاری نکردم که گلم من خودم دوست دارم که تند به دوستام سر بزنم
عکس کادو ؟ باشه میذارم عزیزم
کلا همه آدما همین جور هستن. ما هم زمانی که نامزد بودیم دلمون میخواس که هرچه زودتر عقد کنیم. عقد هم که کردیم همش تو فکر این بودیم که کی عروسی کنیم.
حست رو دقیقا میفهمم
راست میگی مهتاب جونی؟ خب پس دیگه سعی میکنم کمتر غصه بخورم
عزیزم تولدت مبارک
ادرس ف ب رو بهم بده
مرسی گلم
چشم
فدای آنی جون گلم

دستت درد نکنه که مجلسو گرم کردی ایشالا عروسی خودت همه وسط باشن یه عروسی گرمی داشته باشی
دوباره هم تبریک برای تولدت
کادوهاییم که گرفتی مبارک باشه مخصوصا کادویی که از سیب گرفتی اون از همه با ارزش تره چون از عشق زندگیت گرفتی به خوشی استفاده کنی
وای چقدر بد عروسی کسی بری بعد همه مهموناش تماشاچی باشن انقدر بدم میاد
خدا نکنه گلم


مرسی عزیزدلم ، آره واقعاً تمام چیزایی که سیب واسم میخره رو یه جور خاصی دوست دارم
وای وای وای عروسی که اینجوری باشه از مهمونی معمولی هم کسل کننده تره ، منکه دوست دارم عروسی خودم به همه خوش بگذره و خوش باشن
همه همین جورین
وقتی بهش نرسیدیم دوست داریم عقد کنیم فکر میکنیم همه چی تموم میشه بعد اون وقتی عقد میکنیم دوست داریم همش پیش هم باشیم
خلاصه که هم شیرینه این انتظارا هم تلخه
ایشا الله ک به زودی میری سر خونه زندگی خودت
شاد باشی و سلامت
اوهوم الان واقعاً دوست دارم که هرچه زودتر بریم سر خونه زندگیمون
ممنونم دوست عزیزم
مبارکت باشه عزیزم.ایشالاه خونه خودتونم میرید .غصه نخور خانومی..
درستم بخون عزیزم .ما شوخیت میکنیم توقعی ازت نداریم دوست جونی.
راستی وب جدیدمم برات گذاشتم هر موقع وقت کردی بیا من توقعی ندارم ازت عزیزم
خوش باشی دوست جونم
مرسی سمی جونم. فدای شما دوستای مهربونم بشم من
خانوم گیلاس نوشت : تولدت مبارک آنی جون !
ترم تابستونی اصن چیزه خوبی نیس اما خو باید زودی تموم شه دانشگاه تا زودتر برین سره خونه زندگیتون دیگه ! الان یکمی سخته اما بعدش کلی شیرینی داره !
آخ آخ آدم تو این دوران پریود خیلی از نظر روحی بهم میریزه ، تازه کلی درد و عذاب جسمی هم با خودش داره ها ، اه !
الهی ، کاش یه جوری شه این دوران بهتون خوش بگذره ، چون همیشه همه میگن دوران نامزدی آدم باید یه عالمه نامزد بازی کنه چون خیلی حال میده !
بهب ه ، عجب تولدی بوده و خوش گذشته ، ایشالا همیشه خوش باشین آنی جون !
مبارکت باشه عزیزم !
ایشالا زوده زود عروسی خودت !
مرسی گیلاسی جونم
آره ترم تابستونی واقعاً عذاب آوره اما چه میشه کرد اینم میگذره دیگه
دوران نامزدی؟ ناشکری نمیکنم من به همینشم راضیم اما مطمئنم که بعد از عروسی دوران بهتری در انتظارمونه
عزیز دلم...خیلی خوشحالم که تولدت بهت خوش گذشته و کادوت هم مبارک باشه خانوم خانوما






تو ماه رمضون من رو خیلی دعا کن عزیز دلم
میشه فیس بوکت رو به منم بدی؟
عزیزم ایشالا هر چی زود زود برید سر خونه و زندگیتون
مرسی نینا جونم، منکه از خدا بهترینارو واست میخوام
آره گلم چرا که نشه
خو آنی چرا ما باید هر روز بیایم سر بزنیم ولی عروس خانم آب نکرده باشه
خو دلمون تنگیده برات
خو آنی چرا ما باید هر روز بیایم سر بزنیم ولی عروس خانم آب نکرده باشه
خو دلمون تنگیده برات
تولد آنی جووون مبارک...به سلاتی عشقتون و امیدوااارم تولدای
کنار هم به شادی بگذرونین به شوهرت سلا برسون...خیللی خوشحال شاد می بینمت و اینکه کنار همید
دوووست دارم بوووووس گنده
مرسی شیوا جونم ، منم دوستت دارم دوست مهربونم
سلام عزیزم.همین که از خوشبختیت میخونیم و شادیتو می بینیم برامون یه دنیا ارزش داره..


این روزا هم میگذره و انشالا میرین سر خونه زندگیتون.
توکلت فقط به خدا باشه.
قدر این روزارو بیشتر بدون.
سر افطار واسه هممون دعا کن که ماهم یادت هستیم گلم
ممنونم گل نرگس مهربونم
آناناسی...مرسی از نظرت عزیزم:)
با همه ی حرفات کاملن موافقم....
من سفر بودم تازه برگشتم و الان پستتو خوندم...
با تاخیر خیلی زیاد تولدت مبارک خانومی:*خوشحالم که بهت خوش گذشته و امیدوارم که این روزای خوب بیشتر و بیشتر شن....
ایشاا... به همه ی ارزوهای خوشگلت برسی کنار اقای سیب:X
آنی؟؟؟؟؟؟ خیلی بی وفا شدی دختر
خرگوشییییییییییییی؟ تو رو خدا اینجوری نگو بخدا خیلی درگیرم اینروزا
خو الان ۱۶ روز ننوشتی

یعنی چی
بدو بیا بنویس از روزای شیرین عقدت تا با خوشیت لذت ببریم
چشم عزییییییییییزم دعوام نکن دیگه
سلامـــــــــــــ........
خوبی نفس
وبتو از وبِ مستر پیدا کردم خیلی خوشحال شدم ک ب سیب رسیدی خوش ب حالت بر منم دعا کن
سلام عزیزم
ممنونم گلم ایشالا تو هم به هرچیزی که میخوای برسی
بووس
سمی جونم بخدا خودمم نمیدونم چه جوری روزام میگذره؟

حتماً منو میبخشی که اینروزا بیمعرفت شدم؟
بوووووووس بوووووووووسی
خانوم گیلاس نوشت : لطف میکنی بیای بلاگم ، آپم ، آپ ِ دو سالگیه عشقمون ِ !
بدو بیا دوست جونم !
:)
اومدم دوست جونی، مبارکتون باشه گلم
emrooz rooze jahanye (i love u)ast. age ino gerefty manish ine ke yeki dooset dare. ino be 10 nafar befrest ta 143 daghigheye ayande va farda behtarin rooze toe. NIME SHABE EMSHAB ESHGHE VAGHEYIYE SHOMA SABET MIKONE KE DOOSET DARE. saat 14 farda ye etefaghe khoob baratoon miofte in mitoone harja bashe. baraye bozorgtarin shoke zendegitoon amade bashid. age in matno pak koni shoma moshkele rabetei ta 10 sal dige peyda khahid kard
؟؟؟
خو مردادم تموم شد آنی کجایییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/


من برگشششششششششتم
دعوام نتن دیده