شادانه !!!

روز والنتاين جمعه بود و سر كار !!!

منم كه تو خونه خوابيده بودم و هيچي هم نخريده بودم اما يه لباس قرمز تنم كرده بودم. . از در كه اومد تو يه شاخه گل خوشكل دستش بود. خيـــــــــــــــلي سوپرايز شدم. دويدم و گذاشتمش تو گلدون و سريع پريدم كاپشنش رو در بيارم كه نذاشت و منم دلم قنچ رفت واسه كاديه !!!

يه كاور گوشي خيلي خوشكل كه هر چي ميگشتم پيداش نميكردم .!!!

تو پرانتز بگم كه نهار هم كلم پلو شيرازي بود !!!

خواستم بگم كه درسته هديه ندادم اما هنر به خرج دادم !!!


 

 

به بهانه خوردن تخمه آفتابگردون ميشينيم  فوتبال نگاه كنيم . ميگه بيا شرط ببنديم. منكه هيچ كدوم از تيم ها رو نميشناختم الكي گفتم باشه من طرفدار قرمزا هستم. اونم شد سفيد .قرار شد هر گلي 2 تومن به هم بديم . 2 دقيقه نشد كه تيم من گل زد. اينقد زورش گرفته بود كه نگوووووو .آخرشم هم تيم من 2 بر 1 برد !!!

و من الان  2 تومن پول دارم !!!



كلي گلدون كوچولوي رنگي خريديم واسه زاد و ولد خانواده كاكتوس هامون !!! اين هفته زايمان در خاك داريم !!!


اينقد خوبه كه با هم آشپزي ميكنيم !!!



سه چهار روزي هست كه شده دكتر من !!! هي آمپول هاي گاوي بهم ميزنه !!!

خيلي وقته كه ننوشتم . نميدونم چرا و واسه چي !!!

خيلي خيلي ممنونم از دوستاني كه مدام به يادم بودن و احوال بابام رو ميپرسيدن !!!

اميدوارم كه بتونم لطفتون رو جبران كنم .

خدا رو شكر بابام بهتر هستن. دكتر بهشون استراحت مطلق داده اما مگه گوش ميده !!!

تو اين مدت خيلي اتفاق ها افتاد كه هر روز تصميم ميگرفتم بيام و تعريف كنم اما وقت نميكردم .

سر كار كه خيلي مشغول هستم و اصلا وقتي براي نوشتن ندارم .

تو اون روزاي برفي كه شهرمون سفيد شده بود ، همش مهمون خونه مادر شوهر بوديم و دلتنگ زندگي دونفرمون .

نميدونم چه سري هست كه ديگه زندگي با خانواده اصلا  برام دلچسب نيست .

فكر كنم روز پنجم يا شيشم بود كه ميهخواستيم بريم دلي مانجو كه شوهري از سقف كار خونشون افتاد پايين و خدا خيلي خيلي بهمون كمك كرد كه آنچنان طوريش نشد . درست مثل يه معجزه بود .

همون موقع بود كه سجده شكر به جا آوردم كه همسرم سالمه و سايه اش رو سرمه و از ته دل از خدا خواستم كه بلا رو از همه دور كنه !!!

هفته بعدش كه همسر رفت ماموريت كاري و يه دو سه روزي من تنها بودم و بسياررررررر بي حوصله و دلتنگ خونه  !!!

بالاخره بعد از يه دو هفته اي رفتيم خونه . گل خوشكلمون پژمرده شده بود . همه جا درهم و برهم بود . اما به جاش جايي بود كه بينهايت توش به آرامش ميرسيديم .

يادم نرفته كه قول دادم از دلي مانجو عكس بزارم !!!

زمستون

زمستون تن عریون باغچه چون بیابون
درختا با پاهای برهنه زیر بارون
نمیدونی تو که عاشق نبودی
چه سخته مرگ گل برای گلدون
گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه
واسه هم قصه گفتن عاشقانه
چه تلخه چه تلخه باید تنها بمونه قلب گلدون
مثل من که بی تو نشستم زیر بارون زمستون
زمستون برای تو قشنگه پشت شیشه
بهار زمستونها برای تو همیشه
تو مثل من زمستونی نداری
که باشه لحظه چشن انتظاری
گلدون خالی ندیدی نشسته زیر بارون
گلهای کاغذی داری تو گلدون
تو عاشق نبودی ببینی تلخ روزای جدایی
چه سخته چه سخته بشینم بی تو با چشمای گریون
بشینم بی تو با چشمای گریون
بشینم بی تو با چشمای گریون


 شهرمون سپيد پوش شده !!!

 دلم دلي مانجو ميخواد با يه فنجون چاي گرم و تماشاي برف از پنجره بزرگ خونمون

پدری که عشقه !!!


ادامه نوشته

بينهايت خوشحال ميشم وقتي ميبينم خيلي ها از شادي من خوشحال ميشن و يه دنيا انرژي مثبت ميفرستم واسه من و زندگيم !!!

از تك تكتون ممنونم . ممنونم بابت اين همه مهربوني هاتون .

ما خوبيم . دلي مانجو هم خوبه . هر شب با شوهري يه كم از كاراش رو ميكنيم تا بشه بهش گفت خونه !!!

آرامش واقعي داريم وقتي اونجاييم . و با عشق كاراش رو ميكنيم .

اين روزا كمتر وقت ميكنم بيام و يه سري به اين خونه مجازيم بزنم 

خيلي سرم شلوغه . ضمن اينكه جنگ بين من و اون آقاي همكار هنوز ادامه داره و روز به روز بيشتر و شديدتر ميشه .

خدا كمكم كنه ايشا ا... .

چند روز پيشا تو وبلاگ يكي از شماها يه جمله نوشته بود كه بينهايت به دلم نشست .

مضمونش هم اين بود كه : خدايا وقتي تو پشتمي ، ديگه مهم نيس كه كي جلوي من هس !!!

و اين جمله ذكر اين روزاي منه !!!

خونه اي كه از من و تو تا ابد ميمونه باقي !!!

 

ادامه نوشته

آدماي رنگارنگ !!!

 

ادامه نوشته

خاطرات گنگ گذشته !!!

 


ادامه نوشته

محكم مثه كوه !!!

 

ادامه نوشته

ماييم و هنوز ... !!!

 

 

ادامه نوشته

درگيري شيرين!!!

ادامه نوشته

حالمون خوبه !!!


ادامه نوشته

يه حس بد ، يه پايان خوب !!!


ادامه نوشته

هر جا كه دلت خوش بود همونجا خونمون ميشه !!!


ادامه نوشته

قصه کابینت !!!


ادامه نوشته

شادمانه !!!

این روزا سر و تهم اگه گرفته بشه از تو اینترنت میزنه بیرون. بس که هی میرم تو سایت های اجق وجق واسه دیدن انواع و اقسام هنرها و خوشکل کاری ها و ....... !!!

قرارداد کابینت بسته شد. خیلی بیشتر از اون چیزی شد که واسش کنار گذاشته بودیم . در نهایت مجبور شدیم یه کمی پا رو دلمون بزاریم و از یه سری چیزاش بگذریم  تا به پولمون بخوره .

ایشا ا... تو هفته هم میریم واسه خرید هود و سینک و سفارش پرده.

یه کمی هم باید پول قرض کنیم !!!

خدایا برسون لدفن !!!

اوضاع روحیمون خوبه . یه کمی زیادی خسته هستیم اما نمیزاریم بهمون بد بگذره .

عکس ها گویای همه چیز هستن !!!!

این شما و این هم خنگ بازی های من واسه شوهری !!!

ادامه نوشته

پر معني مثل عشق !!!

 

ادامه نوشته

خوشمزه در خانه

یه پست رنگارنگ و خوشمزه از کارای من و تو .

معمولا جمعه ها که خونه هستیم و فرصت آشپزی داریم.ُ تفریحمون ....................................!!!

البته با همون رمز قبلی

ادامه نوشته

هميشه باهميم !!!


ادامه نوشته

در آستانه يك سالگي !!!


ادامه نوشته