دلتنگم

مدتهاست دلتنگ اینجام

رلتنگ نوشتن

کلی شبکه ی مجازی هست و من...

هنوزم دلبسته ی اینجا و دوستاییم که لحظه به لحظه باهام بودن در این عشق

اینجا همه چی ارومه

خانومه مدارا هنوزم عاشقونه اقای لج رو دوست داره...

و زندگی کماکان ادامه داره....

پر از تلخ و شیرین و من مث قدیم انقد شیرینیهای زندگیمو مرور میکنم تا تلخیاش از یادم بره...

 

 

شومهان دلم برات تنگ  شده هستی هنوز؟؟؟

الهام.شومهان.یاس.یک حوا.شیرین.مریم.سپیده...

هستین؟؟؟

دلم تنگتونه

تنگ تک تکتون....

آرامش دنیای من همقد آغوش توءه

گاهی حس خوشبختی نه پوله نه سفرای خاص نه کادوی بزرگ نه رفتارای شگفت انگیز اما تو حس میکنی خوشبختی

تو بدون اینکه بشنوی دوستت دارم حس میکنی که دوست داشتنی هستی و پرمیشی از  کلیییییی حس خوب.

لج.مرد دوست داشتنیه من دوستت دارم و ممنونم بابت تموم حسای خوبی که بهم دادی و حس حمایتی که بهم حس زن بودن میده رو ازم دریغ نکردی

 

 

 

من به آینده ی این عشق ، گلم خوشبینم...

سال نود و سه  جزو سالهایی بود که روزشماری میکردم تموم شه

تموم شه  و من حس کنم سختی ها و استرسا و حسرتهاونداشتن هارو هم باخودش میبره...

سال نود و سه رفت و من امیدوارم نود و چهار پرباشه از ارامش و دورباشه از دریغ ها و آه ها و نداشتن ها..

که توش جایی برای حسرت نباشه

دلم خوشبینه به نود و چهاری که با آرامش شروع شد...

و برای همه پرم از ارزوهای قشنگ و امید رو براتون آرزو میکنم

که امید تنها داشته ی آدمیست که باهاش میتونه زندگی رو نفس بکشه...

 

♥برای لج نوشت: دوستت دارم......

 

 

 

عیدتون مبارک!

 

با خاطره ها...

هنوز تو شوکم

تو شوک از دست دادن مادربزرگمم

مادربزرگم رفت اما اشکای من نمیرن.....

دل خسته ام....

برای شادی روحش و صبر دل غمگینم محتاج دعاهاتونم

و شکر میکنم خدا رو که تو این روزای یخت آغوش لج رو داشتم برای گریه هام و تزریق آرامشی که انگار یه زن تنها تو آغوش همسر یا پدرش درک میکنه

اولبن گریه ها تو آغوش لج پناه داده شد و بعدی ها تو آغوش پدری که خودش داغ دار مادرش بود اما وسط خیابون و میون ادمکا هق هق زدم نبودن مادربزگ مهربونمو.....

خدایا مصلحتت رو شکر

صبر بده که سخته دیدن پیر شدن بابام

گریه ی عزیزام

شب گریه های مخفیانه ی پدربزرگم

و باور نبودن مادربزرگم..............

 

بهترین روزمون مبارک

امروز بهترین روز زندگیمه بانو

دوستت دارم عزیزم

تو برای من بهترینی، کاش همیشه ازم راضی باشی ، کاش بتونم تورو شاد نگه دارم

میدونم کم توقعی که کوچکترین چیزا خوشحالت میکنه...

تو همسر بی نظیر منی

امروز رو بهت تبریک میگم عشق زندگیم...

 

سالگرد یکی شدنمون

فردا سالگرد روزیه که یکی شدیم.......

دل تنگم دل تنگ زیبایی عروس بودنم...

کلی نقشه داشتم که خیلیاشووووووو نتونستم انجام بدم...

سرمای وحشتتاکی خوردم که بدجوری از پا انداختتم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺳﺮﺵ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﻠﻮﻍ ﻧﯿﺴﺖ ،

ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺶ ﺩﺭ ﺑﺮﻭﺩ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺒﺮﺩ

ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﺑﻪ ﺍﻭﻟﻮﯾﺖ ﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺁﺩﻡ ... ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺩﻟﯿﻠﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ

ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺖ

ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺩﻟﯿﻞ ﺩﺍﺭﺩ ؛

ﺗﻮ ﺟﺰﻭ ﺍﻭﻟﻮﯾﺖ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﯿﺴﺘﯽ ....!

این روزهای مادوتا

 

زنگ زده اداره گوشی رو بردااشتم میگه:  سلام. روزت مبارک عزیزم....میگم: روزم؟؟؟  چه روزی؟  میگه: امروز روز کودک روزت مبارک باشه

 

میخندم: میگم  اءههههه باشه اگه من کودکم و امروزم روزمه کادوووو میخام

 

 

میگه عزیزم کادوت اینه که اجازه داری امروز 1ساعت شبکه ی پویا کارتون ببینی   

میخندم....میخنده...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 _

 

رفتیم بیرون از این بستنی رنگی رنگی ها خریدیم هر دوتامونم مزه های متفاوت از هم برمیداریم و بعدش همش میخایم از بستنی طرف مقابل بخوریم....خیلی حس خوبی دارن این بستنی ها   انگار یه موج شادی رو  برامون تزریق میکنه و من و لج  همراه توپای رنگی بستنیامون میخندیم....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

×

نشستم رو زمین و دارم لباساشو اتو میکنم لجم حمومه.... و من حواسم پی چروکیه که هرچی اتو میکشم قصد رفتن نداره...

میاد تو اتاق... و  آروم از پشت بغلم میکنه و میگه: خسته نباشی  خانوووممم   

جواب میدم: مرسی.عافیت باشه آقااااااام....

از حاضر جوابیم خنده اش میگیره و شروع میکنه به قلقلک دادنم... میخندم...میخنده....میخندیم....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

× برای لج دوتا پلیور زمستونی خریدبم.... بلافاصله میگه:  مدارا بریم یه چیزم براتو بخریم...میگمش:  عزیزم  من چیزی لازم ندارم...میگه باشه لازم نداشته باش برا من چیزی خریدیم براتو نه ، دلم میگیره...میگم به دلت بگو نگیره من دیروز دوتا تی شرت خریدم.. اما بالاخره حریفش نمیشمو یه شلوار لی میخرم.... از اینکه انقد براش مهمم از این رفتاراش خیلی خوشم میاد بهم حس امنیت و مهم بودن میده زیر لب میگم خدایا  شکرت...میگه واسه چی؟  میگم که سالمیم..که تو رو دارم... یه خنده ی گنده میشینه رو لباش.....میخنده...میخندم.....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 -

تو این دوسال هرچی میخریم خیلیاشو دلم نمیاد بپوشم و دوست دارم برا اولین  بار تو خونه خودمون تنم کنم دیروز داشتیم اتاقو تمیز میکردیم تی شرتایی که خریدمو گذاشتم تو چمدون.... گفتم: لج؟؟؟  دوس دارم این تاب شلوار رو برات بپوشم وقتی از سرکار میای منو تو این لباس تو  آشپزخونه ببینی..... میبوستمو میگه:  خل منی دیگه..... و بعد  خیره میشیم به یه چمدون پر از لباسای من و لج که نگه داشته شده برا خونه خودمون.... یه حس ارامش تزریق میشه زیر پوستم...میخندم..میخنده....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

*بچه ها ممنون از کامنت هاتون..... واقعا ممنونم دوستای خوبم...

 

 

 

 

*26مهر سالگرد ازداواجمونه...کلی نقشه دارم برای این روز.... 

 

تصمیم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

همیشه قبل ازدواجم دوست داشتم اردواجم سالروز ازدواج خانوم فاطمه و امام علی باشه تا به یمن اون روز خوشبختی رو تو لحظه لحظه زندگیم تفس بکشم اخرشم

کاملا اتفاقی همینجوری شد 2سال پیش تو همچین روزی شدم زن لج

لجی که منتهای آرزوی من تو اون روزا بود روزایی که بودن و داشتن هم یه رویا بود...

امروز بعد نهار بابا دریخچال رو باز کرد که هندونه بیاره قاچ کنه که دیدم یه جعبه شیرینی داره بهمون لبخند میزنه

پرسیوم امروز عیده؟؟؟(اخه بابام عادت داره روزای میلاد تمام اماما و معصومین شیرینی بخره)

  مامان گفت امروز سالگرد ازدواجمونه. اونم قمری اش.... سیرینی هم به همین مناسبته

چقد زود گذشت.......

پارسال نشد سالگرد بگیریم

همه نقشه هامو مجبور شدم کنسل کنم....

میخام امسال جبران بشه.....

کلی نقشه ی خوب دارم.....

البته اگه بشه... ...

هنوزم عاشقشم...عاشق لجبازی که شریک لحظه هامه.....

برای خوشبختیمون دعا کنید

براتون دعا میکنم..........

 

 

♥تصمیمم برا نوشتن اینه:نوشتن این روزام توشم فلش بک به گذشته ها...

موافقید آیا؟؟؟؟

چند گام مانده تا2سالگی

باورم نمیشه اکنار هم بودننون داره دوساله میشه

بچه ها میخام بنویسم اما از کجا شروع کنم؟

مثل قدیما بنویسم یا این دوسالی که کم بودم و ننوشتم رو...؟ 

خیلیااااااا دیگه نیستن

دلتنگ بودنهام

دلتنگ دوستام........

 

اینبار دیگه واقعا برگشتم

 سلام

بالاخره اینترنتمون شارژ شد

دلم دک زده بدای روزای نوشتن

برای بودن هاتون

برای همیشه بودنم   هرر وز نوشتن و خوندنتون

دلم براهمتون تنگ شده

سرکارم ،خونه میام 

کلیییییی باهاتون درد و دل دارم