زنگ زده اداره گوشی رو بردااشتم میگه: سلام. روزت مبارک عزیزم....میگم: روزم؟؟؟ چه روزی؟ میگه: امروز روز کودک روزت مبارک باشه
میخندم: میگم اءههههه باشه اگه من کودکم و امروزم روزمه کادوووو میخام
میگه عزیزم کادوت اینه که اجازه داری امروز 1ساعت شبکه ی پویا کارتون ببینی
میخندم....میخنده...
_
رفتیم بیرون از این بستنی رنگی رنگی ها خریدیم هر دوتامونم مزه های متفاوت از هم برمیداریم و بعدش همش میخایم از بستنی طرف مقابل بخوریم....خیلی حس خوبی دارن این بستنی ها انگار یه موج شادی رو برامون تزریق میکنه و من و لج همراه توپای رنگی بستنیامون میخندیم....
×
نشستم رو زمین و دارم لباساشو اتو میکنم لجم حمومه.... و من حواسم پی چروکیه که هرچی اتو میکشم قصد رفتن نداره...
میاد تو اتاق... و آروم از پشت بغلم میکنه و میگه: خسته نباشی خانوووممم
جواب میدم: مرسی.عافیت باشه آقااااااام....
از حاضر جوابیم خنده اش میگیره و شروع میکنه به قلقلک دادنم... میخندم...میخنده....میخندیم....
× برای لج دوتا پلیور زمستونی خریدبم.... بلافاصله میگه: مدارا بریم یه چیزم براتو بخریم...میگمش: عزیزم من چیزی لازم ندارم...میگه باشه لازم نداشته باش برا من چیزی خریدیم براتو نه ، دلم میگیره...میگم به دلت بگو نگیره من دیروز دوتا تی شرت خریدم.. اما بالاخره حریفش نمیشمو یه شلوار لی میخرم.... از اینکه انقد براش مهمم از این رفتاراش خیلی خوشم میاد بهم حس امنیت و مهم بودن میده زیر لب میگم خدایا شکرت...میگه واسه چی؟ میگم که سالمیم..که تو رو دارم... یه خنده ی گنده میشینه رو لباش.....میخنده...میخندم.....
-
تو این دوسال هرچی میخریم خیلیاشو دلم نمیاد بپوشم و دوست دارم برا اولین بار تو خونه خودمون تنم کنم دیروز داشتیم اتاقو تمیز میکردیم تی شرتایی که خریدمو گذاشتم تو چمدون.... گفتم: لج؟؟؟ دوس دارم این تاب شلوار رو برات بپوشم وقتی از سرکار میای منو تو این لباس تو آشپزخونه ببینی..... میبوستمو میگه: خل منی دیگه..... و بعد خیره میشیم به یه چمدون پر از لباسای من و لج که نگه داشته شده برا خونه خودمون.... یه حس ارامش تزریق میشه زیر پوستم...میخندم..میخنده....
*بچه ها ممنون از کامنت هاتون..... واقعا ممنونم دوستای خوبم...
*26مهر سالگرد ازداواجمونه...کلی نقشه دارم برای این روز....