زنده باد عشق

خداوند بینهایت است اما به قدر نیاز تو فرود می آید،به قدر آرزوهای تو گسترده میشودو به قدر ایمان تو کارگشاست...

زنده باد عشق

خداوند بینهایت است اما به قدر نیاز تو فرود می آید،به قدر آرزوهای تو گسترده میشودو به قدر ایمان تو کارگشاست...

*دیروز بلافاصله بعد از کارم اومدم خونه ، وسایلمو جمع کردمو و دوباره حاضرشدم و زنگ زدم به آژانس که برم دانشگاه (نگین چه سوسوله ها اگه همینجوری بخوام برم دانشگاه دقیقاً 1ساعت و نیم طول میکشه مجبورم با آژانس برم) خلاصه رسیدم دانشگاهو با عحله رفتم سرکلاس دیدم هیشکی سر کلاس نیست ، واااااااااای حسابی حالم گرفته شد این همه راه خسته و کوفته اونم با آژانس پا شو بیا دانشگاه اونوقت کلاس تشکیل نشه http://www.clip2ni.com/Forum/images/smilies/186.gif  رفتم دفتر اساتیدو به مسئول اونجا گفتم آخه این چه وضعشه ؟ تو این هفته این بار دومه که پا میشم میام دانشگاه و میبینم که استاد نیومده ، لااقل تو سایت اعلام کنیین که ما این همه راه نیایم یا اگه میشه یه شماره تلفن بهم بدین که من قبل ازینکه راه بیفتم تماس بگیرم اونوقت خیلی خونسرد برگشته بهم میگه: نمیشه تلفنی بهتون بگیم چون استادا کاملاً ناگهانی نمیان!!!!!!!!! منم دقیقاً این شکلی شدموhttp://www.clip2ni.com/Forum/images/smilies/183.gif رفتم سمت نمازخونه ی دانشگاه. چون با سیب جونم قرار گذاشته بودم که بعد از دانشگاه یه جا همدیگرو ببینیم گفتم تا کلاس سیب تموم شه یه ساعتی بخوابم  هرکاری کردم خوابم نبرد و با اینکه نمیخواستم به سیب بگم که کلاسم تشکیل نمیشه چون اگه میفهمید کلاسشو میپیچوند اما طاقت نیاوردمو بهش اس ام اس زدم. سیب بهم زنگ زد و گفت که کلاس آخرشو نمیره .هرچیم بهش اصرار کردم که من منتظرش میمونم حرفمو گوش نداد. منم بهش گفتم پس حالا وقت خوبیه که بریم واست کفش بخریم چون دیگه فرصت نمیشه. قرارمون شد میدون فردوسی. سیب خیلی زودتر از من رسید و منم 20 دقیقه بعدش رسیدم پیش عشقم.

ذستش یه پلاستیک بود میگم این چیه ؟ دستمو میگیره و میره سمت داروخونه. میگم سیییییییییب کجا میبری منو؟ _هیچ جا عزیزم،واسه خودم جوراب گرفتم میخوام برای تو هم بخرم!

بهش میگم گلم من جوراب نمیخوام دارم به خدا. _نه عزیزم اینا جورابای نانواِ فرق میکنه.

به زور راضیش میکنم که من جوراب نمیخوامو از داروخونه میایم بیرون. تو دلم ذوق میکنم ازینکه دلش نمیاد چیزی واسه خودش بخره و برای من نگیره.

میریم سمت کفش فروشیا. چند مدل بهم نشون میده اما من خوشم نمیاد و اونم هیچ اصراری نمیکنه به مدلی که خودش پسندیده. تمام مغازه هارو تند تند نگاه میکنم و رد میشم تا بالاخره کفش مورد نظرمو پیدا میکنم. یه نیم بوت چرم مشکی که هم میشه با تیپ اسپرت پوشید هم میتونه با تیپ کلاسیک و تو اداره بپوشه. بهش نشون میدمو خیلیییی خوشش میاد ازش. میگم: ببین چه خانوم خوش سلیقه ای داری میریم داخلو کفش رو میخریم. داریم برمیگردیم که یهو یه مغازه ی جیگرکی میبینم.

من:سییییییییب من گشنمه دلم جیگر میخواد.

سیب: باشه عزیزم بریم واست بگیرم.

میگه من سیرمو تو هرچی دوست داری بگو تا واست بگیرم. 5 سیخ دل و جیگر سفارش میدیمو وقتی واسمون میارن سیب تند تند شروع میکنه واسم لقمه گرفتن. بهش میگم عزیزم خودتم بخور دیگه . یکی دولقمه خودش میخوره و بقیشو میده من. خیلیییییییی بهم چسبید .

بهش میگم سیب خدا چه زود هوس شکمو براورده میکنه ! من از صبح دلم جیگر میخواستو همش تو فکرش بودم اما اصلاً انتظار نداشتم که اینجا یه مغازه باشه و من بتونم جیگر بخورم. اینا همش قانون جذبه ها. ازین به بعد میخوام فقط به چیزای خوب فکر کنم تا واسم اتفاق بیفته.

میگه عزیزم درستش همینه . تو نباید به این فکر کنی که چطور ممکنه اتفاقی بیفته فقط باید خودتو تو اون شرایط تصور کنی

داشتیم میرفتیم سمت ماشین که بازم هوس یه چیز دیگه میکنم!(دیروز کلاً رو دور ویار کردن بودما!!!!!)

_سیییییب من ذرت مکزیکی میخوام

_باشه عشقم بریم واست بگیرم

یه لیوان بزرگ سفارش میدیمو میریم سوار ماشین میشیم. یه قاشق خودم میخورمو یه قاشقم میذارم دهن عشقم. اینم خیلییییییییی چسبید. ماشینو یه جای خیلی خلوت پارک کرده بود . یه نگاه به دور و برم میکنمو میگم:سیییییییییییب من بوس میخوام. تا اینو میگم خیابون میشه اتوبان !!! هیییییییی ماشین میاد و آدما همش از جلوی ماشین رد میشن! اااااااااااه این چه شانسیه؟ سیب ماشینو روشن میکنه میخواد راه بیفته که میگم: نه نروهاااااااا من همین الان یه بوس میخوام.

سیب بیچاره هم یه نگاه به دور و برش میکنه و در عرض یک ثانیه بوسم میکنه


آخیییییییییییش اینم از سومین ویارم 2،3 ساعت بیشتر باهم نبودیم اما خیلیییییییییی بهم خوش گذشت. سیب میخواست تا خونه برسونتم اما بهش اجازه ندادمو گفتم تا ایستگاه اتوبوس منو برسونه . خیلی خسته بود و دلم نیومد که این همه راه منو برسونه و تو ترافیک وحشتناک گیر کنه.

خدا نوشت: خدا جونم بازم بهمون ثابت کردی که هوامونو داری ، آخه چه جوری ازت تشکر کنم مهربونترینِ مهربونا؟


بعداًنوشت: دوست جونیام که تو بلاگفا مینویسید 2،3 روزی میشه که نمیتونم وباتونو باز کنم



نظرات 25 + ارسال نظر
خرگوشی جمعه 11 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:43 ب.ظ

ینی وقتی این کلاسا کنسل میشه میخوام کله ی همه ی کادر دانشگاه رو بکنم. بدترش اینه که هیچ کس احساس مسئولیت نمیکنه در قبالش.
به به خرید مبارک باشه آنی خوش سلیقه. بوس بوس
خوشحالم که یه روز خوب رو در کنار عشقت داشتی عزیزم.
برای تداوم شادی و عشقت دعا میکنم

بی مسئولیت که واسه یه لحظشونه یه جوری با اعتماد به نفس با آدم رفتار میکنن که انگار مقصر دانشجوس و وظیفشه که بره سرکلاسو ببینه که استادش نیومده اعتراضیم نکنه


مرسی خرگوشی عزیزم. بوس بوسی

سارا و سالار جمعه 11 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:14 ب.ظ

سلاااااااااااااااااااااااام
آره عزیزم عکسا رو همون جا دیده بودی...آخه من همه ی دوستای وبلاگیم چون تو فیس نمیان ، اینجا ام میذارم عکسارو.تو وبلاگم میذارم عکسا رو
این رمزم که بهت میدم عکساشو دیدی ولی بهت میدم...نگی نمیدونستم دیدیااااااااااااااااااااااااااا و تکراری گذاشتماااااااااااا
ا ! کجا بدم رمزو ؟ اینجا که خصوصی نداره
راستی جوراب نانو ها خوبه واقعا ؟ منم میخوام بخرم اما نمیدونم الکیه یا نه
آخ آخ آره خیلی مزه میده.سالارم هر چی واسه خودش میگیره واسه منم میگیره چقدر مزه میدهههههههههههه

سارایی رمزو همینجا بذار من تایید نمیکنمش

جوراب نانو رو هم نمیدونم خوبه یا نه بذار سیب که ازش استفاده کرد بهت میگم گلم

در ضمن عکس تکراریم که بذاری من دوست دارم بازم ببینم عزیزم

سحر شنبه 12 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:18 ق.ظ http://nashmil.parsiblog.com

آنانتس جون خوشحالم که بهت خوش گذشته
ایشالا همیشضه شاد و خندون در کنار آقای سیب باشی
معلومه که خیلی انسان با فهمیه
مواظبش باش
الانه اینجور پسرا کم پیدا میشن

مرسی عزیز دلم
آره سیب خیلییییییییی پسر خوبیه عزیزم اصلاً واسه همینه که من با وجود مخالفت خانوادم هنوز باهاش موندمو تا آخر عمرمم در کنارش میمونم چون مطمئنم بهتر از اون ممکن نیست که کسی تو زندگیم بیاد

mrs شنبه 12 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 03:32 ب.ظ http://lovelyyyy.persianblog.ir

خوشحالم که بهت خوش گذشته عزیزم !
معلومه که اناناسی خوش سلیقس !
جیگیرم هوس داره اناناس؟؟
من میبینم اینجوری میشم دقیقا!!
همیشه شاد باشی عزیزکم...

مرسی میسیزم

اوهوم جیگر خیلیییییییی دوست دارم تازه کله پاچه هم میدوستم
میسیز جونم واسه منکه کم خونم جیگر خیلی خوبه واسه همین زیاد میخورم و به بو و طعمش عادت کردم

خانوم مدارا شنبه 12 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:06 ب.ظ

وای مرسی اناناس
مرسی عزیزم
خوشال میشم این نامه ام برا پسرم به درد کس دیگه ای هم بخوره
بوووووووووووووووووووس







عزیزم میبینم که ویار میکنی.میبینم که بوس میخوای..میبینم که جیگرم میخوای...............
الهییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی من بودم میبوسیدمت....

مرسی از تو که انقدر قشنگ مینویسی عزیزم
قربونت بشم
بوس بوووووووووووسی

همسفر پاییزی شنبه 12 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:19 ب.ظ http://hamsafare-paeizi.persianblog.ir/

ایشاا.. همیشه همینطور شاد باشدی باهم.
جالبه ها این عادت همه ما خانم ها داریم که با خودمون کلنجاار میریم که بهش نگیم.اما زیاد نمی تونیم دَووم بیاریم
وای آناناسی گفتی جیگر.منم هوس کردم برم منم به آقامون بگم تو این هفته ی روز بریم جیگر بخوریم
ویارتم باید کامل میشد دیگه.تا سه نشه بازی نشه

اوهوم خیلی خواستم جلوی خودمو بگیرم اما آخرشم نتونستم

به به میبینم که تو هم مثل من جیگر خوری آره حتماً برو با آقای پاییزی تو این هوا خیلی میچسبه

خانوم مدارا یکشنبه 13 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:46 ب.ظ

یعنی اناناس جونم طفلی لجم هی میخندونتم... هی موضوع رو عوض میکنه اخر سر میگم:لج یه چیزی بگم؟؟دعوام نکنی ها....
میگه بگو عزیزم. دهوات نمیکنم.
میگم قول دادیا
میگه باشه(حالا یکی نیست بگه این لج کی تو رو دعوا کرده اخه؟؟؟؟)
میگم:من دلتنگتم دارم غصه میخورم....
طفلی شروع میکنه ک ه به خدا شرایطش نیست و اگه بود من معطل نمیکردم. خودت که میبینی به هر بهونه ای خودمو میرسونم اونجا...
میگم:میدونم...(با کلی بغض!!)
بغضمو میفهمه میگه:عزیزم. خانووووووووووووم...
میگی من چیکار کنم؟
؟؟؟
.............

لج من بغض کنم خیلی کلافه میشه... این روزااونقد خوبه و باهام مدارا میکنه که دیگه اسم لج بهش نمیاد...

خیلی دلتنگشم اناناس جونم....




ایهیییییییییییییییییییییم. قول دادم 54-55 بشم. الان شدم 50

عزیز دلم میفهمت مدارا جونی ، من و سیب که تو یه شهریمو هروقت بهش بگم بیا میاد پیشم اما خب بعضی اوقاتم نمیشه و بدجوری دلتنگش میشم. میدونی این دلتنگیا با یه ساعت و 2 ساعت دیدار برطرف نمیشه این دلتنگیا فقط علاجش اینه که واسه همیشه درکنارهم باشیم. ایشالا که به زودی هم تو هم لج مهربون و همه ی عاشقایی که این دلتنگیارو تجربه میکنن شرایطتون جور شه و درکنار هم آرامش پیدا کنیین گلم





مدارااااااااااااااا شدی 50 کیلو؟ اینکه خیلی عالیه عزیزم 4،5 کیلو چیزی نیست که تو میتونی گلم

خانوم مدارا یکشنبه 13 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:54 ب.ظ

راستی تا یادم رفته منم به خاطر کم خونیم جگر زیاد میخورم خیلییییییییییییییییییییییییییییییییی هم دوست میدارم جیگر

به به به چه خوب تو هم مثل منی پس

سارا و سالار دوشنبه 14 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:05 ب.ظ

میدونستی با این نظرت که توی وبمون گفتی دقیقاً 3000 مین کامنت وبمون بودییییییییییییییییی...هورااااااااااااا

جدّییییییییییییییییی؟ هورااااااااااااااااااااا

فرزانه چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:10 ق.ظ

سلام خانومی الهی چه جالب تعریف کردی
دلم جیگر خواست ................و بو............

سلام عزیزم قربونت بشم

مستان شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:51 ب.ظ

من اومدم عزیزم. بیا
چه خوب که بهت خوش گذشته

خانوم مدارا چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:12 ب.ظ

بوووووووووووووس

خانوم مدارا شنبه 26 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:29 ب.ظ

قالب نو مبارک
حیلی خوشمله

مرسی عسیسم فقط بخطر سیباش گذاشتم

فرزانه یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:56 ق.ظ http://morgbehesht.blogfa.com/

کجاااااااااااااااااایی دختر ما رو اینهمه منتظر نذار بیا اپ کن گلم

عزیییییییییییییزم میام به زودی قول میدم

نسا بانو یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ق.ظ http://640425.persianblog.ir/

الهی ... چه ویارونه های هوس انگیزی
البته من دل و جیگر دوس ندارم . اونا مال خودت

پس کدوم ویارمو دوست داری؟ هان؟ آی شیطون نکنه دلت بوس میخواد توام؟ هان؟

[ بدون نام ] سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:24 ب.ظ

سلام اول این پیام رو به 10 تفر بفر ست بعد برو تو این سایت

http://amour-en-portrait.ca.cx و چهره ی کسی که دوسش داری رو ببین

البته باید اول واسه 10 نفر بفرستی

90% راسته

خرگوشی سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:09 ب.ظ

آنی جونم من این سایته رو قبلا هم رفته بودم. ولی تصویرش ثابت نمیشه که . همش درهم برهم ه. تو تونستی ببینی؟

نه منم نتونستم ببینم فکر کنم سرکاریه

فرزانه چهارشنبه 30 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:12 ق.ظ http://morgbehesht.blogfa.com/

هندوانه رویاهایتان شیرین

انار موفقیهایتان پردانه پسته خاطراتتان خندان

قصه زندگیتان خوش و عمرتان چون یلدا بلند باد

مرسی عزیزم یلدای تو هم مبارک

سپیده شنبه 3 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ق.ظ http://fargol.blogfa.com

عزیزم.تو رو خدا منو ببخش.من فراموش کرده بودم که بیام و بخونمت.
خیلی دنبالت گشتم تا اینکه یهو امروز دیدمت.خوشحالم که پیدات کردم.
لینکت کردم که دیگه گم نشی

خواهش میکنم عزیزدلم این چه حرفیه؟ منم خیلی خوشحالم که باهات آشنا شدم مرسی واسه لینکت

مستان شنبه 3 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:14 ب.ظ

سلام آپـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمـــــ

0♥0♥____♥0♥0
__*-:¦:-*____0♥0000♥___♥000♥0
_*-:¦:-*____0♥0000000♥000000♥0
_*-:¦:-*____0♥00000000000000♥0
__*-:¦:-*____0♥000000000000♥0
____*-:¦:-*____0♥00000000♥0
______*-:¦:-*_____0♥000♥0
_________*-:¦:-*____0♥0

سارا و سالار دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:22 ق.ظ

لباس جدید سیبی وبتون مبارررررررررررررررک دوستم.
خیلی خوشگله و مخصوصا به آقای سیب میخوره

مرسی سارا جونم اتفاقاً منم به خاطر سیب انتخابش کردم

فرزانه دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:21 ق.ظ http://morgbehesht.blogfa.com/

چرا آپ می کنی دلم برات خیلی تنگیده

قربونت بشم عزیزم چشم منم دلم واست تنگ شده

سپیده سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:32 ق.ظ http://fargol.blogfa.com

عزیزم ببخشید من عکس ها رو برداشتم اما قول میدم که دوباره حتما بزارم و خبرت کنم/
شرمنده

عزیزدلم این چه حرفیه ؟ تو ببخشید که من نیومده ازت رمز خواستم

سارا و سالار چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:58 ق.ظ

یه ماهی هست که نیستیاااااااااااااااااااااااااا

بیبخشید دوستم قول میدم زودی بیام دوباره

فائزه چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:59 ب.ظ

سلام اول این پیام رو به 10 تفر بفر ست بعد برو تو این سایت

http://amour-en-portrait.ca.cx و چهره ی کسی که دوسش داری رو ببین

البته باید اول واسه 10 نفر بفرستی

ای بابا این سرکاریه به خدا منکه چیزی ندیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد