این روزا حسابی سرم شلوغه، یعنی تا بوده همین بوده! نزدیک امتحانای ترم که میشه یهویی هرچی استرس و اضطراب عالمه میریزه تو دل من بدتر از همه اینه که به جای اینکه این استرس باعث شه بشینم درسامو بخونم بجاش هرچی افکار منفیه میاد سراغم که نه دیگه تو نمیتونی خودتو واسه امتحان آماده کنی و دیر شده و میفتی و ازین جور حرفا....فعلاً که دارم با این افکار پلید مبارزه میکنم و با دوستم میم شروع کردیم به درس خوندن، تو این 3 روز تعطیلی من میرفتم خونه ی میم، چون میم ازدواج کرده و خونشون خیلی ساکت تر و خلوت تر از خونه ی ماست من میرم اونجا. شوهر میم خیلی آدم خوبیه، خیلی خیلی میم رو درک میکنه و هواش رو داره، البته سیب منم اینجوریه ها. میدونین چه چیزی تو این 3 روز خیلی خوب بود؟ اینکه بعد از درس خوندن سیب میومد دنبالمو منو تا خونه میرسوند ، امروزم که ناهارو باهم رفتیم پدرخوب غذا خوردیم. خلاصه اصلاً نمیذاره به من سخت بگذره.سیب ،عزیزم،خیلی خیلی ازت ممنونم و دوستت دارم
**********
بالاخره روز 3 شنبه بعد از کلی گشتن دنبال یه مشاور خوب از یه جا وقت گرفتیم که با سیب بریم، خدا کنه بتونه کمکمون کنه بدون اینکه لازم باشه مامان و بابام برن پیش مشاور
*خدایا حواست به ما هست؟ همه میگن باید تو دعا کردنم سمج باشم، پس منم خسته نمیشم از دعا کردن، خدا جونم خودت کمکمون کن
دعا میکنم که همه امتحانات رو با نمرات عالی پشت سر بزاری
امیدوارم این مشاوره ای که میری خوب باشه.چون اکثر افرادی که میرن پیششون میان میگن خود اونا بیشتر به مشاور نیاز دارن
وااااای پاییزی عزیزم خدا کنه خوب باشه چون تقریباً آخرین امیدمونه
امتحاناتو خوب بدی الهی.. برای مامانت اینا هم مشکلی ژیش نیاد..
مرسی عزیزم
سلام عزیزم خیلی خوبه که دارید می رید مشاوره ... ایشالا که آدم خوبی باشه ودرست راهنمایی تون بکنه
خدا کنه بتونه کمکمون کنه