زنده باد عشق

خداوند بینهایت است اما به قدر نیاز تو فرود می آید،به قدر آرزوهای تو گسترده میشودو به قدر ایمان تو کارگشاست...

زنده باد عشق

خداوند بینهایت است اما به قدر نیاز تو فرود می آید،به قدر آرزوهای تو گسترده میشودو به قدر ایمان تو کارگشاست...

این روزهای من.......

بالاخره ترم تابستونیم تموم شدو دیروز امتحانمو دادم، خداییش این درسو خیلی خیلی خوب یاد گرفتم و سر کلاس تنها کسی بودم که همیشه میرفتم پا تخته و تمرینارو حل میکردم، حتی جلسه ی آخر استاد اسممو پرسید(هیچوقت حضور و غیاب نمیکرد)و گفت باید 20 شی. اما امتحان دیروز به قدری سخت بود که هم وقت کم آوردم و نرسیدم همشو حل کنم هم بعضیاش اصلاً به جواب درست نمیرسید. فکر کنم 13،14 شم حالا خدا کنه استاد منو یادش باشه و لااقل به خاطر تمرینایی که سرکلاس حل کردم برگمو خوب صحیح کنه.

دیروز بعد از امتحان چون به رئیسمون قول داده بودم که برمیگردم با اینکه 1 ساعت و نیم طول کشید تا برسم ولی رفتم تا دفعه ی بعدم اگه باز مرخصی خواستم بهم بده. 3 روزی که سرکار نرفتم واقعاً خوب بود. میدونید چیه ؟ اینکه مرخصی بگیری حتی اگه تو خونه باشی و امتحان داشته باشی خیلی بهم مزه میده، وقتی به این فکر میکنم که الان همه سرکارن و من تو خونه ام و وقتم واسه خودمه خیلی لذت میبرم. برعکس تعطیلات رسمی اصلاً بهم خوش نمیگذره که بخوام تو خونه بمونم؛ حتماً باید بریم جایی.

داشتم چی میگفتم؟ آهان رفتم سرکار و 2 ساعت بعدم تعطیل شدیم و زودی اومدم خونه و یه ناهار هول هولکی خوردم و سریع حاضر شدم رفتم باشگاه. 3 جلسه واسه امتحانام نرفته بودم و خیلی دلم واسه بدمینتون بازی کردن تنگ شده بود. تو باشگاه هم منو نینا خودمون خفه کردیمو با اینکه همه رفتن ما 1 ساعت بیشتر موندیمو حسابی تمرین کردیم، الانم دست راستم درد میکنه

خب از سیب جونم چه خبر؟ هیچی الان دقیقاً 2 هفتس که همدیگرو ندیدیم یعنی نشد که ببینیم و امروزم با خانوادش رفتن شهرستان عروسی پسر عمش. دلم خیلی خیلی واسش تنگ شده.

راستش خسته شدم ازینکه هرکی منو میبینه میپرسه چه خبر؟ چیکار کردین؟ یا بجنبین دیگه سریع تمومش کنیین. بابا به خدا اگه دست ما بود الان سر خونه زندگیمون بودیم اما اینبار نمیخوایم با عجله اقدام کنیم. یه سری کارا هست که حتماً باید انجامش بدیم. ما که این همه صبر کردیم 3،4 ماهم روش.

 

خدانوشت: خدا جونم تنها امیدمون تویی. تنهامون نذار......

نظرات 7 + ارسال نظر
خرگوشی پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:40 ق.ظ http://rabbitbear.blogfa.com

بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــه سلام خانوم
خسته نباشی از امتحانا.

وای منم مثل توام روزای تعطیل اصلا بهم خوش نمیگذره بیشتر دوست دارم این روزا کنار خرسیم باشم که نمیشه.
وای ما هم خیلی وقته همو ندیدیم کلی دلم براش تنگ شده.

این حرفا من یکی رو دیوونه میکنه انگاری همه ملت بیکارن نشستن ببینن چه اتفاقی قراره برای ما بیفته بابا مگه خودتون زندگی ندارید

راستی عیدت مبارک گلم.
بوس بوس

سلام عزیزم
مرسی
عید تو هم مبارک خانومی
بووووووووووس

همسفر پاییزی جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:32 ق.ظ http://hamsafare-paeizi.persianblog.ir/

سلام آناناسی.کارمند نمونه و وظیفه شناسخوبی خانمی.
خسته نباشی.مثبت فکر کن تا بهترین نمره رو بگیری(مطوئنم که میگیری
خدایی میدونم قتی کسی بهت این حرف رو میزنه چه حسی پیدا میکنی.آدم دوست داره همون موقع طرف رو خفش کنه
توکلت به خدا باشه.مطمئن باش تحمل این همه سختی براتون در آینده همراه با کلی آرامشه

سلام پاییزی جونم، مرسی عزیزم که بهم امیدواری میدی، منم توکلم به خداست

نسا جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:41 ب.ظ http://640425.persianblog.ir/

به به خانوم مهندس گل گلاب
چطوری دوسی . حسابی دلم برا تنگ شده بود
خسته نباشی از امتحانا . چی بود حالا این امتحان سخت
عجله کار شیطونه آنی جون . به محض اینکه وقتش بشه خود خدا هم دست بکار میشه گلم

منم دلم واست تنگ شده بود نساء جونی
امتحان معماری کامپیوتر داشتم نمیدونم چرا انقدر امتحانشو سخت گرفته بود
عزیزم منم باهات کاملاً موافقم زمانیکه وقت انجام یه کاری برسه همه چی خود به خود جور میشه عجله کردن فقط کارا رو خراب میکنه

mrs یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:26 ق.ظ http://lovelyyyy.persianblog.ir

فقط میخوام بدونم تو خجالت نمیکشی انقد دیر به دیر اپ میکنی؟میدونی چند صد دفعه اومدم خونتون کسی درو روم باز نکرد؟؟؟
خداروشکر که خلاص شدی!خسته نباشی عزیزم.از سیب چ خبر؟نه از این خبرا که دادی!از اون خبر خوباش!من منتظر عروسیم ها!اناناس خانوم!دودر نکنی!میخوام برم لباسم بخرم تازشم!!!
عزیزم صبر کنید اشکال نداره ولی تو این صبرا تمام تلاشتون رو بکنید!تمام تلاش!!!!

به خدا دوست دارم تند تند آپ کنم میسیز جونم اما خب وقتی خبری نیست چی بیام بنویسم؟
تو دعا کن کارمون درست شه عروسی حتماً حتماً دعوتت میکنم البته به همراه جناب مستر
چشم تمام تلاشمونم میکنیم عسیسم

بهاری یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:27 ب.ظ

تا وقتی دوستی میگن پس کی میاد خواستگاری
وقتی میاد میگند کی عروسی میشه ما شیرینی بخوریم
عروسی میشه میگن کی بچه میارین
یکی میاری میگن یکی کمه دو تا بیارین
دوتاش پسر یا دختر باشه میگن جنسش جور نیست
و .....................

آنای بیخیال حرف مردم بذار همه چی اوکی اوکی اوکی بشه ... من الان پشیمونم که چرا بیشتر صبرنکردیم.
نه اینکه بد بگذره و یا بدبخت شده باشم !نه ولی خوب یه چیهایی باید درست درست بشه بعد همه چی رسمی بشه

راستی یه بار در مورد لباس عروسی میگفتی میشه بگی قضیه چی یود؟

میبینی بهاری آدم نمیدونه از دست این مردم چیکار کنه؟
در مورد لباس عروسیم میام تو وبت خصوصی بهت جواب میدم گلم

خانوم مدارا یکشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:25 ب.ظ http://lajomodara.blogfa.com/

خوشششششششششششششش به حالت که امتحانت تموم شده!


عزیزم
همه چی خل میشه
با ارامش جلو بره بهتر تره

اوهوم عزیزم منم ترجیح میدم همه چی با آرامش حل شه

خرگوشی دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:51 ب.ظ http://rabbitbear.blogfa.com

بابا جان انتحانات که دیگه تموم شد بیا خب بنویس دیگه. باهات قهر کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خگوشی جونم چی بنویسم آخه؟ به خدا خبر خاصی نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد